ویرانه های زرین باستان

نگرشی تازه به ویرانه های مانده از باستان و تب گنجیابی

ویرانه های زرین باستان

نگرشی تازه به ویرانه های مانده از باستان و تب گنجیابی

مشخصات بلاگ
ویرانه های زرین باستان

هر آثار قدیمی که سر راهمان قرار گرفت نباید گمان کنیم که در سینه ی خود دفینه یا گنجنه ای نهفته دارد . نباید بدون شناخت ویا اطلاع از سرگذشت آن مکان دست به تخریب ویا حفاری آن زد. ما در برابر فرزندانمان و آیندگان این سرزمین و ثروت آن مسئولیم.
جهت تماس : 09399696556

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

۷ مطلب با موضوع «خاطرات و یادداشتها» ثبت شده است

 

دشت رزم ، حکایت از دلاوریهای جنگجو و سرداری باغیرت ایرانی که یارانی اندک داشت ولی با یک سپاه بزرگ مقدونی مقابله کرد و از پیشروی اسکندر مقدونی جلوگیری نمود. سرداری پاک نام که تا آخرین نفس همراه با خواهر خود بانو یوتاب جنگید و کشته شد، آریوبرزن قهرمان ملی ایران باستان بود . این دژغار که مشرف بر دشت رزم در چند کیلومتری نورآباد واقع شده که هنوز کمی از استحکامات و معبد آن بجا مانده دو تا حوض بزرگ هم نیمه مخروبه بچشم میخورند که آب آنها از آبریزهای بالای اشکفت تامین می گردد . امروز(16 مرداد 1398) صبح با تحمل گرمای زیاد و حدود ۷ ساعت کوهپیمایی موفق به تهیه این عکسها و گزارش شدم با تشکر از تیم همراه .

  • مهندس زادمهر

 

یزد ، شهر بادگیرها و آتشکده ها
شهری که بنظرم باید حداقل یک بار هم که شده به آن سفر نمود و جاذبه های سنتی و آیینی آنرا مشاهده و لمس کرد .

  • مهندس زادمهر

چهار سال پیش مهندس " ر " که یکی از دوستان قدیمی بود (همان کسی که در "لحظه های اضطراب" با من بود) طی یک دیداری که باهم داشتیم ، مطرح نمود که در اطراف کاشان در قسمت کویری آثار  ویرانه های تاریخی وجود دارد که بیشتر آن زیر شنهای کویر مدفون می باشد . از نظر امنیت کار، عالیه چون خیلی دور افتاده هست . بعد توضیح داد حدود یک ساعت و نیم مسیر کویری داریم تا به سایت مورد نظر برسیم . در مورد صحت و سقم کار گفت که تا حالا هرکسی رفته چیزهایی پیدا کرده یعنی دست خالی برنگشته فقط یک مسئله هست ، من میان حرفهایش پریدم و پرسیدم "خوب چه احتیاجی بمن دارند ؟"

مهندس " ر " من من کنان گفت "فقط یک مشکلی هست .

پرسیدم "مشکل چیه ؟"

  • مهندس زادمهر

لحظه های اضطراب

حدودا سه سال پیش از طریق یک دوست که مهندس "ر" نام داشت و از قبل کارهایی باهم انجام داده بودیم در جریان کاری قرار گرفتم . این دوست من یک شریک کاری توی استان خوزستان داشت که بقول خودش خیلی دم کلفت بود و برای خودش برو و بیایی داشت چند نفر نوچه و پیشکار زیر دستش بودند . در اینجا از اسم و مقامش صرف نظر کرده به نام حاجی معرف حضور شما می شود . مهندس "ر" وقتی داشت مرا در جریان کار قرار میداد یک نکته را متذکر شد که حاجی اول میخواهد با تو یک مصاحبه داشته باشد که اگر توافقی حاصل شد ، مسئولیت انجام کار را بعهده شما خواهد گذاشت . من هم که طبق معمول از این مصاحبه ها واهمه ای نداشتم قبول کردم ، تنها یک مشکل بود و آن هم قرار ملاقات در شهر اهواز باید انجام میگرفت ، که من راضی نبودم این همه راه و زمان هدر بدم تا حاج آقا مرا برانداز کرده موافقت یا مخالفت خود را اعلام کند . بعد از چند بار تماس با حاجی آقا که توسط مهندس "ر" انجام گرفت توافق شد که هزینه ای برای رفت و برگشت من در نظر گرفته شود تا بقول معروف اگر من در مصاحبه رد شدم و برگشتم مبلغ هزینه بمن پرداخت شود و اگر قبول شدم چیزی بابت هزینه نخواهم گرفت و بکار اصلی مشغول گردم . چون معمولا با خودروی خودم جایی نمیرفتم قرار شد با ماشین مهندس" ر" بسمت شهر اهواز حرکت کنیم . دقیقا صبح روزی که برنامه ی حرکت ما بود ماشین مهندس "ر" خراب شد

  • مهندس زادمهر

چند سال پیش یکی از دوستان تلفنی درخواست قرار ملاقات جهت مشاوره برای یکی از بستگانش نمود . ساعتی را برای ملاقات تعیین نمودم و سر ساعت در مکان قرار حاظر شدم . همراه دوست من "حسن" نام داشت ،  بیست و دو یا سه ساله بود ولی بیشتر از این نشان می داد . احساس کردم این شکستگی بخاطر زحمت زیاد یا خستگی از کار طاقت فرسا باید باشد . بعد از سلام و تعارف قرار شد از اول بطور کامل جریان کارخود را تعریف کند .

حسن ساکن اطراف کازرون بود و شغل اصلیش "سقف سبک کار" بود. گویا در کارش هم ماهر بود بقول خودش دو سه سالی سربازی را تمام کرده مقداری زمین پدری هم داشت که با خواهران و مادرش شریک بود و پس از فوت پدر ، حسن نان آور خانه شده بود . ولی متاسفانه در تب گنج گرفتار شده و به رویا پردازی مشغول گردیده بود . وقتی حرفهای حسن را شنیدم بدون تعارف کار را رد کردم و توصیه نمودم که دست از این کار بکشد ، چون

  • مهندس زادمهر

یک خاطره تلخ

چند سال پیش برای کارشناسی یک نسخه قدیمی و تطبیق جا با نسخه عازم اطراف کازرون شدم ، پس از رسیدن و دیدن نسخه مذکور که تقریبا ازبین رفته بود به اصالت و درستی آن پی برده و همراه یابنده آن راهی مکان پیدا شدنش شدیم . حدود دوساعت و نیم کوهنوردی با شیب تند و خستگی به ورودی یک غار که از دید پنهان بود رسیدیم ، راهنمای من که یک فرد بومی بود و بیشتر وقت ها در کوه بدنبال عسل و گیاهان کوهی می گردد اینجا را بطور اتفاقی پیدا کرده که ورودی ان به اندازه یک سوراخ روباه بوده و بخاطر کنجکاوی ، دهانه را حفاری می کند و متوجه میشود که آن یک غار بزرگ است .

  • مهندس زادمهر

جام زرین

یکی از دوستان تعریف می کرد :

یک روز برای کارشناسی یک جام طلایی که صاحبش ادعا کرده خودش در یک حفاری ناخواسته پیدا کرده ، از طریق چند رابط به من رسیدند تا کارشناسی نموده و مشتری خوبی برایش پیدا کنم . طبق روال مبلغی بحسابم واریز کردند تا جهت کارشناسی به منزل صاحب جام رفته و کار خودم را انجام دهم . متاسفانه همیشه این هزینه ها ، رابطها و واسطه ها متحمل می شوند بدون اینکه از اصل و جعل بودن جنس اطلاعی داشته باشند . گاهی هم به ندرت صاحب جنس متقبل این هزینه ها می شود آنهم در صورتی است که خودش قربانی یک معامله نا آگاهانه گشته و دست بخرید جنسی زده بدون آنکه فهمیده باشد جنس خریداری شده جعلی بوده و بخاطر طمع زیاد جهت اقدام به فروش سریع ، هزینه ی کارشناسی را متقبل می گردد .

بعد از کمی معطلی و کارهای امنیتی مرا وارد یک خانه کردند . پس از شنیدن شرط و شروط فروشنده جام مذکور را بدست من دادند به محض دست گرفتن جام که در یک پارچه و مقداری پنبه پیچیده شده بود حدس زدم جعلی است (بخاطر وزن کم آن) .

  • مهندس زادمهر